اصوات در هوا
سرگردانند
به چوب رختی ها چیزی آویخته نیست
قوطی های چای و ادویه محو شده اند
پیش از آنکه به تو برسم محو می شوم
و کاغذهایم
با تو معاشقه می کنند
تحریک پذیر تر از من هستند
دوست داشتنی تر از من
و تا صبح
تکثیر می شوند
به انحنای شب نگاه می کنم
به جای خالی یک زن
در فرورفتگی تشک
به تلخی ات که شراب می نوشد
پیپ می کشد
و بر کاغذها می نویسد
من فقط با عنکبوت ها
عشقبازی میکن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر