بزرگترین و بهترین گروه ایرانی دختر پسرا در یاهو

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

تسلیت قلب صبورم


t_atra198312  toktam morad تکتم shabhairooshan غم جدایی

تسلیت قلب صبورم ( به یاد عشقی کهن که فراموشم کرد)
سلام
به همین سادگی هفت هشت ماهی گذشت به همین سادگی هشت ماه روی آن هفت هشت سال آمد به همین سادگی این همه روز و شب را سپری کردیم تا برسیم به همین جایی که الان ایستاده ایم । همیشه بعد از روزهای خوب شبهای تیره و سیاه هستند که از قضا این دفعه روزهایش نصیب تو شد و شبهایش قسمت من
از تو گله ای ندارم چون خودم اینجوریش را خواستم خودم سوقت دادم به سویی که برای من تنهایی ثمرش بود و برای تو ........ اما بی پرده بگویم از وقتی که حس کردم رفته ای روحم را از تنم جدا کردی تو که تنها نمی مانی اما من تنها را دعا نما چرا که خیلی جانکاه است تحمل این تنهایی ، این تنهایی لعنتی که هر چقدر از ان فرار میکنم مثل یک همزاد خودش را به من تحمیل میکند. چقدر دور شدنت مثل آمدنت ساده بود اما رفتنت بیشتر سادگی با خودش داشت چرا که آمدن دوباره ات با یک سلام آغاز شد اما رفتنت حتی با خداحافظی هم همراه نشد .
و هیچ چیزی برایم بدتر از تنهایی و جدایی از تو نبود
کتمان نمی کنم که تو مرا دور نیانداختی و بارها سعی کردی جانی دوباره بدهی به مرغی که از فرط پرواز رمقی برایش نمانده بود اما این تفکر که خود را لایق عشق تو نمی دانستم همیشه افکارم را در تسخیر خود قرار میداد و برایت عشقی بالاتر از این بی کفایت آرزو میکردم . یادت است آن شعر هرگز که عهدیه اجرایش نموده بود؟ اما من حتی اگر خدا جهان را به کامم ننمود نتوانستم جهان را بسوزانم و برای گریه هایم نه تنها نتوانستم آسمان را که هیچ چشمان دیگری را هم بگریانم اما این قسمتش را که بی تو بر دل عشقی بستن را همانگونه که 7 سال این اتفاق نیافتاد باز هم نخواهد افتاد
تو عاشقی را به من یاد دادی و چه چیزی بالاتر از این حس زیبا وجود دارد که همراهم سازی برای شبهای تنهاییم در برزخ زندگی ؟ یادت می آید روزی را که شازده کوچولو را با نثر زیبای احمد شاملو برایم میخواندی ؟ آن گندم زار یادت می آید تو کم برایم یادگاری نگذارده ای پر از یاد هستم از تو ، یادی از دیروز عشقی از امروز که همه اشان خاطره شدند برای فردا ...... وای چه فردایی دارم پر از خاطرات گذشته که هر یک لحضه اشان قلب آدم را تکه تکه میکند آن وقت ببین کل این خاطرات چکار خواهد کرد با این جسم خسته بی جان ؟
The image “http://weblog.mohammad86.com/Weblog-Image/DooD.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.
دود سیگاری که کام میگیری ذره ذره وجود من بود که به هوا میرفت و تو حواصت نبود
اکنون خود را یک ته سیگار احساس میکنم که حتی برای الودگی فضا هم دودی ندارد که بروز دهد راستی ته سیگار رستاک را هم که یادت هست ؟ تنم میلرزه و میری حواست نیست ........

یه چیز یادم رفت بهت بگم که اینو به زبون محاوره ای خودم میگم


تکتم جان حواست به یه چیز باید خیلی جمع باشه ... به چی ؟ به دلم ، دلم که پیش تو جا موند و فراموشش کردم ، نمی دونم تو دستته یا گذاشتی یه جا فراموش کردی کجاست اما امانتم رو خوب نگه دار که من دل و سرسپرده بودم

منصفانه جدا می شویم ...

تو برای خودت زندگی میکنی ...

من برای خودم می میرم ...

عشق حقيقي استثنايي است كه در هر قرن تقريبا دو يا سه بار رخ مي دهد. بقيه اوقات صرف خودخواهي و يا ملال مي شود.
( آلبركامو )

آنقدر آرزوهایم را به گور برده ام که دیگر جایی برای جسدم نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر